عشق به اهل بیت در دل یک ژاپنی

من امیر هستم و در ژاپن زندگی می کنم. تقریبا هشت سالی میشه که در شهر سایتاما saitama هستم. من زیاد با اینترنت سر و کار دارم اما اهل وبلاگ نویسی نیستم اما موضوع شگفت انگیزی پیش آمد که باعث شد این وبلاگ را درست کنم.

من در طی این سال ها توانسته ام اندکی زبان ژاپنی یاد بگیرم و به همین سبب هم روزی یکی دو ساعت را در سایت های ژاپنی می گذرانم. چند روز پیش طبق معمول داشتم وب گردی می کردم که خیلی اتفاقی رسیدم به این سایت.

وقتی محتوای سایت روی دیدم خیلی متعجب شدم. اگر زبان ژاپنی بلد هستید به سایت مربوطه مراجعه کنید و از نزدیک مطالب آن را بخوانید. در سایت مزبور بحث مذهبی سختی که بین چند در گرفته بود را منتشر کرده بودند. من وقتی داشتم مطالب سایت را می خواندم برخورد کردم به یک جمله ای که آقایی به نام ماتسومو 文化  نقل کرده بود. البته ایشون دو جمله نقل کرده بودند که من در دو عکس پایین دور جملات ایشان را با خط قرمز مشخص کرده ام. اما جملات ایشان چه بود؟

جمله ی اول: هر كـس به رزق و روزى كم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل كم او راضى خواهد بود.

و جمله ی دوم: به ديدن يكديگر رويد تا يكديگر را دوست داشته باشيدو دست يكديگر رابفشاريد و به هم خشم نگيريد.

جمله ی اول را که خواندم خیلی تعجب کردم چون نمونه ی آن را بارها و بارها در ایران شنیده بودم اما تصور کردم یک جور شباهت اتفاقی است اما با خواندن جمله دوم دیگه کاملا کنجکاو شدم. پس از کمی جستجو در اینترنت متوجه شدم که دو جمله ی فوق از احادیث حضرت امام رضا(ع) است. اما پذیرفتن این که یک فرد ژاپنی بیاد و دو حدیث از آن امام بزرگوار نقل کند برایم مشکل بود. با دقت شروع کردم به خواندن نظریات آقای ماتسومو. لازم نیست بگم که چقدر شگفت زده شدم وقتی متوجه شدم آقای ماتسومو داره از مذهب تشیع طرفداری می کنه. کاری به بحث هایی که آقای ماتسومو کردند ندارم اما طریقه ی تشرف ایشان به مذهب تشیع آن قدر جالب بود که خواستم شما هم آن را بدانید. ایشان علت تشرف شون به مذهب تشیع رو چنین عنوان می کنند:

否定神、鬼迷信和宗教神学的理论,是一种认为神或灵魂是不存在的哲学思想。历史 上的无神论一般都提倡理性和科学,反对信仰主义和蒙昧主义,反对传统宗教的精神束缚,讴歌人的尊严和自由,与“启蒙思想”具有类似的性质和意义。一般说 来,唯物主义者同时也是无神论者,无神论者常常是“自由思想家”的同义语。
今天人们说的无神论一般是指完全否定任何超自然,包括一个与肉身无关的灵魂的存在。
在西方国家,“无神论”一般都指“一种认为根本没有神的理论”,而在中国大陆,一般的无神论者其实只是不可知论者。在西方人来讲,不可知论者只是“没有宗教信仰”。
历史
中国的传统从某种程度上说是一种不可知论。而佛教在早期从某种程度上也属于无神教,其中包含轮回与地狱观念。目前南传佛教仍然比较坚持佛教早期理论,但北传佛教已经引入了神的概念。
无神论者的思维逻辑
无神论者认为,既然人类在几千年的历史中、自己在十几乃至几十年的生活经历中, 都未找到令人难以否定的神存在的证据,我们不妨在生活中假定没有神。随着时间的推移,这种假定又进一步被经验所肯定,无神论的观念因而进一步得到稳固。有 神论者常常试图改变无神论者的观点,但他们总是拿不出令人信服的证据。
多数无神论者及有神论者是通过家庭和社会被动地获得他们关于神的观念,但他们从未站在理性的高度、通过深入的哲学思辨,独立地做出有神还是无神的判断。
成年以后开始信神往往是由于跟据偶发事件错误地建立并不存在的因果关系所至。
教育有助于人们学会缜密的逻辑思维、科学地观察事物。由于这一原因,科学家中无神论者的比例远远高于其他人群。
即使是古今中外的哲学家,无神论者也占其中的大多数。原因是大多有关生命真谛的学说,多鼓吹由自省出发,并非盲目相信,依赖一些不知名的外在力量,不劳而获来得到正面的改变。
对无神论的争论
有神论者通常认为,坚信神不存在的人是不道德的。但是,这种论调除了宗教上的理由之外,并不存在其他的合理的理由。所以,在大多数国家,无神论者通常不会遭受道德的谴责或法律的制裁;但在某些宗教国家,这种谴责或制裁仍然存在。

من و همسرم پانزده سال بچه دار نمی شدیم. ما برای معالجه به نزد بهترین دکترهای ژاپنی و اروپایی و آمریکایی رفتیم اما آن ها گفتند که همسر من به هیچ وجه نمی تواند صاحب بچه شود. خانواده ی من خانواده ای سنتی هستند و بسیار به بچه اهمیت می دهند. آن ها مرتب مرا تحت فشار قرار می دادند که از همسرم جدا شوم و با زنی که بتواند برایم فرزندی به دنیا بیاورد ازدواج کنم اما من حاضر به این کار نبودم چون واقعا همسرم را دوست داشتم.

در یکی از شب ها همسرم سراسیمه از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن. وقتی که علت را از او جویا شدم گفت که مردی با لباسی سفید به خوابش آمده و به وی گفته که تنها راه بچه دار شدن او این است که به دیدنش برود.

ابتدا حرف همسرم را باور نکردم چون وی در زیر شدید ترین فشارهای روحی و روانی بود و تصورم این بود که دارد هذیان می گوید اما این اتفاق چند بار دیگر هم تکرار شد. من فردی کاملا بی اعتقاد بودم و به این گونه مسائل اصلا اعتقادی نداشتم.

خواب همسرم زمانی برای من شگفت انگیز تر شد که وی اظهار داشت آن مرد سفید پوش از کشور ایران آمده است. عاقبت بر اثر اصرارهای بیش از حد همسرم تصمیم گرفتیم که به کشور ایران سفر کنیم اما ما هنوز نمی دانستیم که در ایران قرار است به کجا برویم و چه کسی را ملاقات کنیم. همین طور بی هدف به کشور ایران سفر کردیم. ما در فرودگاه به قسمت اطلاعات مراجعه کردیم و علت آمدنمان را توضیح دادیم. خانمی که مسئول آن جا بود وقتی حرف های ما را شنید بسیار حیرت زده شد. او به ما گفت که برای دیدن آن شخص باید به یک شهر دیگر ایران برویم. روز بعد ما به آن شهر رفتیم. در آن جا بود که ما فهمیدم آن شخص مرد بزرگی بوده و روزانه هزاران نفر به دیدنش می آیند. او در ظاهر مرده بود اما در باطن زنده بود. همه برای حل مشکلات شان به دیدنش می رفتند. همسرم نزدیک به یک ساعت با او حرف زد. ما یک روز کامل در آن شهر ماندیم.

پس از بازگشت به ژاپن من برق خاصی را در چشمان همسرم می دیدم اما خودم کماکان ناامید بودم تا این که پس از سه ماه همسرم خبر بارداریش را بهم داد.

کاری را که متخصص ترین دکترهای اروپایی و آمریکایی نتوانستند انجام بدهند را آن شخص انجام داد. بیشک این یک معجزه بود. من پس از تولد فرزندم بار دیگر به اتفاق همسرم به کشور ایران رفتیم و سعی کردیم بیشتر با آن مرد آشنا بشویم. اکنون بیش از پنج سال است که من به مذهب آن مرد درآمده ام.

این بود صحبت های آقای ماتسومو، من تلاش کردم تا رعایت امانت را بکنم و اگر جایی اشکالی می بینید از ترجمه نیست بلکه از صحبت های اصلی خود آقای ماتسوموست.

من انسان بی اعتقادی نیستم اما از وقتی که سرگذشت آقای ماتسومو رو خوندم واقعا بهم ریخته شدم. ببینید چطور مهر و محبت اهل بیت در دل یک ژاپنی اثر می کند، می ترسم از روزی که ژاپنی ها در عشق به اهل بیت از ما ایرانی ها پیشی بگیرند.

پی نوشت: دوستان عزیز، مطلب بالا کاملا غیر واقعی و دروغ بود! برای این که به اصل موضوع پی ببرید به لینک زیر مراجعه کنید.

http://gameron.wordpress.com/2008/11/02/tarvije-khorafat/

بیان دیدگاه